چین بهعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان و یکی از مهمترین بازیگران عرصه اقتصاد بینالمللی، همواره در کانون توجه تحلیلگران اقتصادی قرار داشته است. این کشور که با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر و اقتصادی چندوجهی شناخته میشود، طی دهههای گذشته به یکی از ارکان اصلی تجارت جهانی تبدیل شده است. اما در سالهای اخیر، رکود در بخش املاک، کاهش تقاضای داخلی و فشارهای تجاری خارجی، این غول اقتصادی را با چالشهای جدیدی روبرو کرده است.
در این مقاله، به بررسی روندهای اخیر اقتصاد چین پرداختهایم و نقش کلیدی آن در زنجیره تأمین جهانی را تحلیل میکنیم. همچنین تأثیر رکود در بخش املاک و افت تقاضای داخلی بر تورم، دلایل گرایش سرمایهگذاران چینی به بازارهای خارجی و سیاستهای محرک دولت برای بازگشت به مسیر رشد بررسی خواهد شد. علاوهبر این، چالشها و فرصتهای آینده اقتصاد چین مورد تحلیل قرار گرفته و راهکارهای ممکن برای عبور از موانع ساختاری و ایجاد تعادل پایدار ارائه میشود.
ثبات قیمتها و فشارهای تورمی در اقتصاد چین
براساس گزارشهای منتشر شده، شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) چین در سال ۲۰۲۴، تنها ۰.۲ درصد رشد داشته است. این رقم نشاندهنده کاهش محسوس در رشد قیمتها است که با هدفگذاری رسمی ۳ درصدی فاصله زیادی دارد. در ماه دسامبر، نرخ CPI تنها ۰.۱ درصد افزایش یافت که این کمترین نرخ رشد از آوریل گذشته است. کاهش نرخ تورم، نشاندهنده ضعف تقاضای داخلی و احتیاط مصرفکنندگان در مواجهه با عدم اطمینان اقتصادی است.
یکی از دلایل اصلی این وضعیت، کاهش اعتماد مصرفکنندگان به بازار و آینده اقتصادی است. بحرانهای متوالی در بخش املاک، که یکی از بخشهای کلیدی و تأثیرگذار بر رشد اقتصادی چین محسوب میشود، نقش مهمی در این کاهش تقاضا داشته است. همچنین، نگرانیها درباره امنیت شغلی و فشارهای ناشی از بدهیها، مصرفکنندگان را به سمت صرفهجویی و کاهش هزینهها سوق داده است.
همچنین، شاخص قیمت تولیدکننده (PPI) برای بیستوهفتمین ماه متوالی کاهش یافت و در دسامبر ۲.۳ درصد افت کرد. این کاهش مداوم در قیمتها در سطح کارخانهها، نشاندهنده چالشهای جدی در بخش تولید است. تولیدکنندگان چینی با کاهش تقاضای داخلی و افزایش رقابت جهانی مواجه هستند، بهطوری که برخی از آنها مجبور به کاهش تولید یا تعطیلی واحدهای تولیدی شدهاند. این وضعیت، زنگ خطری برای سیاستگذاران چینی است که باید اقدامات موثرتری برای تحریک تقاضای داخلی اتخاذ کنند.
بحران در بخش املاک و تاثیر آن بر اقتصاد چین
یکی از بزرگترین چالشهای اقتصادی چین در سالهای اخیر، رکود در بخش املاک بوده است. این بخش که سهم قابل توجهی در تولید ناخالص داخلی (GDP) چین دارد، با کاهش تقاضا و کاهش قیمتها مواجه شده است. این رکود نهتنها سرمایهگذاری در این بخش را کاهش داده، بلکه تاثیرات گستردهای بر اعتماد عمومی و مصرفکنندگان داشته است.
در برخی مناطق، پروژههای ساختمانی بهدلیل عدم توانایی سازندگان در اتمام آنها متوقف شدهاند که این امر باعث افزایش بیکاری و کاهش اعتماد مصرفکنندگان شده است. بهدلیل وابستگی شدید اقتصاد چین به بخش املاک، این رکود بهعنوان یک زنگ خطر برای سیاستگذاران اقتصادی تلقی میشود. این مسئله همچنین فشار بیشتری بر بانکها و موسسات مالی وارد کرده و ممکن است بحرانهای مالی جدیدی را ایجاد کند.
زنگ خطر دیگر، کاهش رشد اقتصادی ناشی از سیاستهای انقباضی در سالهای گذشته و تلاش دولت برای کاهش بدهیها در بخش عمومی بوده است. این رویکرد اگرچه به ثبات مالی کمک کرده است، اما تاثیر منفی بر رشد اقتصادی و ایجاد شغل داشته است. در چنین شرایطی، نیاز به سیاستهای حمایتی و محرک برای بازگشت به مسیر رشد بیش از پیش احساس میشود.
سرمایهگذاری خارجی: راهی برای جبران کسری بازدهی داخلی
یکی از واکنشهای جالب توجه سرمایهگذاران چینی به کاهش بازدهیهای داخلی، حرکت به سمت بازارهای خارجی بوده است. در ماههای اخیر، صندوقهای سرمایهگذاری ثبتشده در هنگکنگ که به سرمایهگذاران چینی خدمات ارائه میدهند، شاهد تقاضای بیسابقهای بودهاند. این تقاضا بهویژه برای صندوقهایی که در اوراق قرضه خارجی سرمایهگذاری میکنند، بسیار بالا بوده است.
براساس گزارشها، صندوقهای مدیریتشده توسط شرکتهایی مانند جیپیمورگان در پی این تقاضای بالا مجبور به توقف فروش شدهاند. نرخ بازده پایین اوراق قرضه داخلی و شکاف قابل توجه میان نرخهای بهره داخلی و خارجی، سرمایهگذاران چینی را به سمت این بازارهای خارجی کشانده است. این موضوع نشان میدهد که سرمایهگذاران چینی بهدنبال تنوعبخشی به سبد سرمایهگذاری خود و کاهش وابستگی به اقتصاد داخلی هستند.
علاوهبر این، برنامههایی مانند «توافق دوجانبه سرمایهگذاری» که امکان انتقال سرمایه بین چین و هنگکنگ را تسهیل میکنند، نقش کلیدی در این تغییر روند ایفا کردهاند. با این حال، این روند ممکن است فشار بیشتری بر ذخایر ارزی چین وارد کند و نیاز به مدیریت دقیقتر سرمایههای خروجی ایجاد کند.
نقش سیاستهای محرک در بهبود اقتصاد چین
در مواجهه با چالشهای اقتصادی، دولت چین سیاستهای محرک مختلفی را برای حمایت از رشد اقتصادی و تقویت تقاضای داخلی اعلام کرده است. از جمله این سیاستها میتوان به انتشار اوراق قرضه ویژه به ارزش ۴۱۱ میلیارد دلار و تخصیص منابع مالی برای بهروزرسانی تجهیزات و افزایش مصرف کالاهای اساسی اشاره کرد.
با این حال، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این اقدامات بهتنهایی برای مقابله با چالشهای ساختاری موجود کافی نیستند. مشکلات ساختاری مانند کاهش رشد جمعیت، پیری نیروی کار و وابستگی بیشازحد به بخشهای خاص اقتصادی، همچنان بهعنوان موانع اصلی رشد اقتصادی چین باقی ماندهاند.
برخی از تحلیلگران نیز تاکید دارند که افزایش سرمایهگذاری در فناوریهای نوین، مانند هوش مصنوعی و انرژیهای تجدیدپذیر، میتواند بهعنوان یکی از راهحلهای بلندمدت برای افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی در نظر گرفته شود. علاوهبر این، ایجاد انگیزه برای افزایش مصرف داخلی و تقویت قدرت خرید مردم میتواند به بازگشت تعادل اقتصادی کمک کند.
آینده اقتصاد چین: فرصتها و تهدیدها
با وجود چالشهای فعلی، چین همچنان یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی جهان است و ظرفیتهای بالقوه بسیاری برای رشد در آینده دارد. پیشبینیهای اخیر بانک جهانی نشان میدهد که رشد اقتصادی چین در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵ بهبود خواهد یافت، هرچند که اعتماد مصرفکنندگان و کسبوکارها، همچنان بهعنوان یک چالش باقی خواهد ماند.
در عینحال، توسعههای جدید مانند افزایش سرمایهگذاری در زیرساختها و فناوریهای نوین، فرصتهای جدیدی برای رشد ایجاد کرده است. همچنین، تمایل چین به تقویت همکاریهای بینالمللی و گسترش بازارهای خارجی، میتواند به کاهش وابستگی به تقاضای داخلی کمک کند.
برخی از تحلیلگران نیز هشدار میدهند در صورت عدم مدیریت صحیح چالشها، چین ممکن است با مشکلات عمیقتری در آینده مواجه شود. اما تاریخ نشان داده است که این کشور توانایی بازآفرینی اقتصادی خود را دارد و میتواند با اصلاحات مناسب از این چالشها عبور کند.
اقتصاد چین در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. چالشهای موجود از یک سو نیاز به اصلاحات ساختاری و تغییر رویکردهای اقتصادی را افزایش داده است و از سوی دیگر فرصتهای جدیدی برای توسعه فراهم کرده است.
توانایی چین در مدیریت این چالشها و بهرهگیری از فرصتها، تعیینکننده مسیر آینده این ابرقدرت اقتصادی خواهد بود. برای باقیماندن در جایگاه رهبری جهانی، این کشور نیاز دارد تا سیاستهای جامع و خلاقانهای برای پاسخ به نیازهای اقتصادی و اجتماعی خود تدوین کند. در نهایت، آینده چین به توانایی سیاستگذاران آن در برقراری تعادل میان رشد اقتصادی و توسعه پایدار بستگی دارد.